این نوک پستان روستایی راه خود را در اطراف گل میخ های اصیل می شناسد. وقتی آب شلنگ زد، نیتش مثل چشمانش روشن بود. تنها چیزی که در ذهن داشت شلاق زدن بود. کارمند کشاورز یک مرد ساده است. او موافقت کرد که فوراً لکه مرطوب او را غوطه ور کند. خب، عوضی مو قرمز به چیزی که می خواست رسید - یک وعده شیر بخار پز در صبح او را خوشحال کرد. فقط چنین آرزوهای صادقانه ای مبارک!
خب اصولاً جای تعجب نیست که چشمان این خانم با دیدن خروسی که فقط در چشمانش فرو میرود آنقدر روشن میشود، او مطمئناً دیک را مکیده، خوب، و ظاهراً جنسیت خود در ابتدا آسان نبود. من متوجه نمی شوم که او چگونه آن را در آن قرار داده است، زیرا بسیار بزرگ است، او به وضوح دختر را در چنین دیسک هایی سوخته است، به همین دلیل است که او جذب چنین سیاهپوستان بزرگی شده است، او واقعاً او را به خوبی لعنت کرد.
ممممممممم